شاید اگر از آسمان ، یک خنده بر ما می زدند
بر جان ِ تب دار زمین ، یک جرعه معنا می زدند
هرگز به کام ِ مادران ، شب های تار غم نیود
افتاده در غرقاب خون صد خفته را تا می زدند
شاید ولی کو خنده ای ؟ هر جا که بینی بنده ای
در بند بندی بی کران ، بر دارِ مینا می زدند
...
...
...
ح ب
توهم
19
خورداد
1394